سلام
برم سر اصل مطلب:
از بعد نیمه شعبان و حرفهای رائفی پور مبنی بر اینکه برا ظهور آقا بگید: الهی به حق عمه اش زینب سلام الله علیها، ذهنم درگیره که چرا این قسم...
درگیه این خانم بزرگوار که بعد از 23 سال هنوز خوب نشناختمش
چه ایراد بزرگی داریم ما مسلمونای شناسنامه ای
خدارو شکر و الحمدالله که آفتاب در حجاب و پدر، عشق پسر رو خوندن(کتابای سید مهدی شجایی)
تولد حضرت زینب سلام الله علیها: سال 6 هجری قمری
نام: زینب یا مأخوذ از «زَنِبَ» است از باب «فَرِحَ» یعنی فربه شد. و یا این که به اصل خود باشد به معنی درخت خوش بوی نیکو منظر،(1) و یا این که "زین أب" بوده است، یعنی زینت پدر.
نام حضرت زینب علیهاالسلام بنابر پنج حرف که زین أب باشد بدین معناست:
«الف» اشاره به احمد؛ «نون» کنایه از حسن علیهالسلام؛ «یا» اشاره به حسین علیهالسلام؛
چون این مخدّره از کمالات هر یک از پنج تن آل عبا نصیبی برده
اجمال معانی ذکر شده همان زینت پدر بودن است
چرا که دختری که دارای این همه کمالات باشد نه تنها زینت پدر بلکه زینت عالم است
و روا است که به وجود همچون فرزندی، مباهات نماید و دیده عالم به چنین نفوس قدسیّه و انوار الهی روشن و منوّر است.
برمیگردیم عقب از عاشورا، ماه رمضان، ضزبت پدر...
نه بریم قبل تر...:)
شهادت حضرت خانم (حضرت زهرا علیها السلام)...
خب، همه چی از 5 سالگی شروع شد، غم از دست دادن مادر و عهده دار بودن زندگی پس از مادر:)، سال 11 هجری قمری
29 سال بعد پدر به شهادت رسید و... سال 40 هجری قمری
21 سال بعد واقعه عاشورا، سال 61 هجری قمری
تحمل این همه رنج و سختی برای یه زن؟؟؟
چطور ممکنه زنی انقدر صبور باشه...!
و بعد در نهایت آرامش " ما رایت الا جمیلا"
بازم فکر ...
درسته، این قسم حق ...
پس الهی به حق عمه اش زینب سلام الله علیها، عجل لولیک الفرج...
التماس دعا
حسین به صورتت آب مى پاشد و پیشانى ات را بوسه گاه لبهاى خویش مى کند. زنده مى شوى و نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که :
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم ! مرگ ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند، حیات مى بخشد و برمى انگیزد.
جد من که از من برتر بود، زندگى را بدرود گفت . پدرم که از من بهتر بود، با دنیا وداع کرد. مادرم و برادرم که از من بهتر بودند، رخت خویش از این ورطه بیرون کشیدند. صبور باید بود، شکیبایى باید ورزید، حلم باید داشت ...
تو در همان بى خویشى به سخن درمى آیى که :
برادرم ! تنها زیستنم ! تو پیامبرم بودى وقتى که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. گرماى نفسهاى تو جاى مهر مادرى را پر مى کرد وقتى که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد. تو پدر بودى براى من و حضور تو از جنس حضور پدر بود وقتى که پرنده شوم یتیمى برگرد بام خانه مان مى گشت .
وقتى که حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتى مى دادند. اکنون این تنها تو نیستى که مى روى ، این پیامبر من است که مى رود، این زهراى من است ، این مرتضاى من است ، این مجتباى من است . این جان من است که مى رود.
با رفتن تو گویى همه مى روند. اکنون عزاى یک قبیله بر دوش دل من است ، مصیبت تمام این سالها بر پشت من سنگینى مى کند. امروز عزاى مامضى تازه مى شود. که تو بقیة الله منى ، تو تنها نشانه همه گذشتگانى و تنها پناه همه بازماندگان ...
حسین اگر بگذارد، حرفهاى تو با او تمامى ندارد. سرت را بر سینه مى فشارد و داروى تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:
خواهرم ! روشنى چشمم ! گرمى دلم ! مبادا بى تابى کنى ! مبادا روى بخراشى ! مبادا گریبان چاک دهى ! استوارى صبر از استقامت توست . حلم در کلاس تو درس مى خواند، بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند، شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد و تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مى شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد مى دهند.
راضى باش به رضاى خدا که بى رضاى تو این کار، ممکن نمى شود.
قسمتی از کتاب آفتاب در حجاب
آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران، از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند:
در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم.
در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند.
ستاره ی درخشان شام ص 330، به نقل از شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج 1، ص 251.
الهی به حق عمه اش زینب سلام الله علیها عجل لولیک الفرج...
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دل نوشت: حیف نیست که آدم دختر دار بشه و اسمش رو زینب نذاره؟؟؟
دل نوشت: حیف نیست که آدم پسر دار بشه و اسمش رو محمد حسین نذاره؟؟؟